سلام دوست خوبم.

 

از اینکه به وبلاگ مشترک ما ( من و شهیاد جون ) سر زدی خیلی ممنونم.

 

اگه حال کردی مطالب زیر رو بخون. نظرت رو هم حتما بیان کن.      سعید

 

 

غمی نمناک

 

شب سردی است، و من افسرده

 

راه دوریست، و پایی خسته

تیرگی هست، و چراغی مرده

 

می کنم، تنها، از جاده عبور

دور ماندند، ز من آدمهاسایه ای از سر دیوار گذشت،                        

غمی افزود مرا بر غم ها

 

فکر تاریکی و این ویرانی

بی خبر آمد تا با دل من                              

 

قصه ها ساز کند، پنهانی.

 

نیست رنگی که بگوید با من،

اندکی صبر، سحر نزدیک است.

 

هر دم این بانگ برآرم از دل:

وای این شب، چه قدر تاریک است!

 

خنده ای کو که به دل انگیزم؟

قطره ای کو که به دریا ریزم؟

 

صخره ای کو که بدان آویزم؟

مثل این است که شب نمناک است.

 

دیگران را هم غمی هست به دل

غم من، لیک، غمی غمناک است.

 

 

 
                       
  
سهراب سپهری 

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
المیرا و تنها سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 08:22 ق.ظ http://www.asemoun-hasty.blogsky.com

سلام به روی ماهت خوبی خیلی وقته وبت رو می خونم قشنگ و نازه اما باید قول بدی نصفه نذاریش پاینده باشی جوهرت خوش نشه اگه دوست داشتی و قابل بودیم بیا پیشمون آرزو مند آرزو هات

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد